یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

تلخ نوشت ...

 

امروز برای یک نشست صنعتی دعوت داشتیم ، بار اول حساب کار دستمان آمده بود که ساعت شروع تقریبا نیم ساعت بعد از زمانی است که اعلام کرده اند !! شاید هم بی نظمی موجود حاصل یک نوع توافق دسته جمعی برای بی نظم بودن باشد ، یعنی ما قبل از رفتن فکر می کنیم که جلسه به موقع نخواهد بود و برگزار کننده ها هم فکر می کنند که مدعوین سر قرار نخواهند آمد برای همین دست به یکی کرده و برای خودمان کلی اوقات بطالت مهیا می کنیم !!! 

 

صاحب جلسه دقیقا نیم ساعت بعد از حضار رسید و طبق معمول یک جلسه بمراتب مهم تر را دلیل این تاخیر اعلام کرد ، در کشور ما هم که مرسوم است ، مشاغلی مانند استاندار و امام جمعه و ... هم برای توجیه بی نظمی و هم برای اینکه طرف بگوید سری میان سرها دارد بکار می روند والا کاربرد خاصی ندارند !!  ( البته در زندگی اقشار کم درآمد !! )

 

کلی حرف خوب زده شد و برای همین من اصلا حس خوبی نسبت به آن نداشتم ، چند مدتی است که نسبت به خوب و بد شدیدا حساسیت پیدا کرده ام ، البته به مقوله ی لیاقت هم شدیدا مشکوک شده ام ، تا همین اواخر صدایم را در نمی آوردم ولی اخیرا اعتراضم را بهمراه کمی تا قسمتی پرخاش فکری اعلام می کنم !! دیده اید برخی ها با آسانسور بالا رفته اند و هی برنامه می گذارند و برای بچه ی مردم از پله های ترقی حرف می زنند ، و چقدر هم قند توی دلشان آب می شود که مردم سکوت کرده اند و لابد حرفشان را باور کرده اند !! 

 

یک مطلبی در جایی (!!) گذاشته بودند که " یک مطلب خفن دارم که نه شریعتی و نه حسین پناهی زیر بار نمی روند تا بنامشان منتشر بکنم !! " ( در چند سال اخیر مد شده است و برخی ها از فضای مجازی بی صاحب و بی در و پیکر استفاده کرده و شعر و جمله و ... بنام این دو مرحوم بی دفاع منتشر می کنند !!!! بدبختی اینجاست بنام سهراب سپهری هم شعر در می کنند !! ) خلاصه اینکه اگر یکی از همین مرحومین زیر بار می رفت بنامش می نوشتیم : 

 

" سال هاست که دیگر  

سکوت بمعنی رضا نیست ،

این روزها سکوت بوی هوشنگ می دهد !! " ( دکتر سهراب علیپناهی

  

=== 

 

از قرار معلوم نرمش قهرمانانه ، نه برای سیاثت خارجی که برای صیاست داخلی دولت جدید از نیازهای مبرم می بوده باشد !! در این مهلت سه ماهی دولت اقدام به یک چرخش قهرمانانه در خلاف جهت دولت قبلی زده است و از قرار معلوم و با ایمان به این نکته که همه خیر و صلاح مردم را می خواهند و بالطبع همه راست می گویند ( حتی چپی ترین افراد کشور !! ) !! ملت همیشه در صحنه 4 و به احتمال قوی 8 سال آینده را تماما دنده عقب طی طریق خواهند نمود !! ( البته غیر از گرانی و تورم که همچنان روی اصل صراط المستقیم بوده و یک قدم از آرمان هایش عقب نمی گذارد !! )  

 

بنظر می رسد در آینده بدلیل آرتروز شدید که ناشی از این چرخش قهرمانانه خواهد بود ، این بیماری رکورد مرگ و میر را از سکته قلبی و ... گرفته و شاید از مرگ و میر ناشی از تصادفات راهنمایی هم جلوتر بزند !!!  

 

امروز دستور دادند وقتی خانه می آیم بروم مرغ بخرم !! مرحوم پدر روزی به من گفته بود : " داشتی خانه می آمدی چه می شد کمی سیب زمینی و پیاز می خریدی !؟ آوردنش برای من مشکل است !!! " . منهم فرموده بودم : " اگر می خواستم سیب زمینی ، پیاز بخرم می رفتم زن می گرفتم ، مجرد مانده ام که دلم پر باشد و دستم خالی !!! " حالا می بینم بنده خدا قصد داشت به من بفهماند متاهل جماعت هم دست شان پر است و هم دلشان !! و با دانستن قیمت ها در بازار قدر مجردی ام را بدانم !!!!! 

 

وارد مرغ فروشی محل شدم ، اول یک رحمت عریض و طویل نثار روح پدر مرحومم کرد و فهمیدم این دعا حداقل در هر کیلو 200 تومان برایم آب خواهد خورد !! بعد دو تا مرغ خریدم برای ادای سفارش و یک بسته سنگدان خریدم برای گربه هایم در کارخانه که شب پنچشنبه ای سر گرسنه روی بالش نگذارند و یک بسته هم ماهی یخ زده که اگر قسم خوردیم که سال 92 ماهی خورده ایم دروغ نبوده باشد و ناقابل 45هزار پیاده شده و بطرف خانه راه افتادم  !!!!  

فکر نکنم برای این در کلید بتواند کاری بکند باید بفکر دولتی باشیم که شعارش برش گاز باشد و بخواهد این در را هم از کلون و هم از لولا  برش بدهد !!! 

 

=== 

 

اخیرا کمی تا قسمتی بدخلق شده ام ... شدیدا دنبال یک عشق می گردم ، تجربه ثابت کرده هیچ چیزی مانند عاشق شدن آدم را لاقید و بی علاقه به اتفاقات روزمره ی اجتماعی نمی کند !!!  

 عشق مجازی هم اصلا به مزاجمان نمی سازد ، با این سرعت پائین و قطع و وصل شدن های پی در پی ، وصال در اینترنت خوابی است که یوزارسیف هم نمی تواند تعبیر بکند !!!! 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
همطاف یلنیز پنج‌شنبه 16 آبان 1392 ساعت 19:11 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
.
اول از آخر:
عشق نوعی ناکامیِ جبری همراهِ خودش دارد. اگر این‌را پذیرفتی، به‌‌عنوانِ یک نشئه و خلسه‌ی بسیار لذّت‌بخش می‌توانی از آن لذّت ببری. همه‌ی هنرت باید این باشد که بتوانی زمانِ این نشئگی را طولانی‌تر کنی. همین. مثلِ توصیه‌ای که پزشکان بابتِ سلامتی و طولِ عمر به آدم می‌کنند، امّا این توصیه‌ها نباید باعث شود که من مرگ را فراموش کنم...

[پاره‌‌ای از گفتگوی امید روحانی با عباس کیارستمی، ماه‌نامه‌ی تجربه، شماره‌ی ۱۴]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد