مرکز خرید جواهر ...

امروز بعد از ظهر رفته بودم مراسم ختم پدرخانم یکی از دوستان ، البته با برادرخانمش هم سال گذشته چند ماهی در فوتبال بودیم و خانمش هم چند باری در ددرهای ما حضور داشته ...

یک مداحی هم در مسجد بود که از هر هنری خالی بود ، عموما مداحان این مراسم ها در یکی از سه مشخصه ی تلاوت قرآن ، شعر خوانی ، نوحه سرایی باید قدرت داشته باشد تا در دو مورد دیگر ماست مالی اش زیاد بچشم نیاید ولی این بنده خدا از هر سه مورد بی نصیب بود ، وسط مراسم به دوستم اس ام اس زده که اگر قرار است سوم پدرخانم را هم این بیاید بهتر است عذرش را بخواهند تا خودم برنامه اجرا بکنم !!!

بعداز مراسم با دوستان قرار شد شب دور هم باشیم برای همین من به خانه برگشتم تا شب بشود و بعد دوباره با هم قرار بگذاریم ... حوالی ساعت 20 بود که باتفاق هم بطرف مرکز خرید جواهر رفتیم تا بازدیدی از آنجا بکنیم ؛ دقیقا همان حدسی که دیروز زده بودم ... واگذاری مغازه ها برای کسانی هست که یکی از برندهای معتبر و برتر را برای عرضه آورده باشد !!!

چند تا چیز پسند کردم که دیر یا زود برای خریدشان خواهم رفت !!!

اینهم گزارش تصویری از دومین مرکز خرید زیبای شهر :

     

ورودی از طرف خیابان دانشگاه ...

نمای بیرونی از طرف خیابان دانشگاه ... ساعت 9 شب !!