یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

روزنوشت ...


دیروز مراسم ختم داشتیم ... من چند دقیقه دیر به مسجد رسیدم ، البته بدون دلیل نبود این بار همسایه رفته بود بالکن و بعد از بسته شدن در ، دستگیره رد می کرد و برای همین با کت شلوار در حال امداد و نجات بودم !! من زیاد از کارهای فنی و دست به آچار بودن خوشم نمی آید و بدبختانه این کارها همیشه به تور من می خورد ...

  

ادامه مطلب ...

یاد تو هر جا که باشم با منه ...


از چند روز پیش بحث صعود تیم کوهنوردی کارخانه به قله سبلان بود و البته در تمام این مدت من پیازداغ قضیه بودم !! 

اَه .... پیازداغ از کجا آمد وسط این پست !!

 

ادامه مطلب ...

گاه نوشت ...



دیروز قبل از شروع به کار متوجه شدم که بوی سوختگی می آید ، برای همین وارد اتاق کنترل برق که مجاور با اتاقم است شدم و دیدم دود و بوی سوختگی همه جا را گرفته است ، به واحد برق زنگ زدم تا قبل از راه اندازی کارگاهها بیایند و بررسی بکنند که موضوع چیست !؟ البته اولین و آخرین حدس را خودم زده بودم ... یکی از بچه گربه ها در تله آفساید گیر افتاده بود

 

ادامه مطلب ...