صبح که بیدار شدم اول تلویزیون را باز کردم ، شب یکی توی گوشم خوانده بود صبح بازی ایران و کوباست ... اولین صحنه ای که دیدم سرویس فوق العاده سنگین کوبایی بود و دفاع توی زمین ایران گیج ماند که با این موشک هوا به زمین چکار بکند !!
گیم اول را کوبا برده بود و د رگیم دوم جلو بود و با این سرویسی که من دیدم کار تمام بود ... تلویزیون را بستم که مشمول الذمه از دنیا نرفته باشم !!
توس ماشین حرفی از بازی نبود و پاک فراموش کردم ، وارد رختکن که شدم یکی از همکاران در حال زدن گوشی خود به برق بود ، گوشی که عرض کنم ، رادیو تلویزیون بود ...
گیم چهارم بود و ایران یکی دو امتیاز جلو بود ، در حالیکه به صفحه ی کوچک آن زل زده بود از من خواست بروم و نگاه بکنم ، گفتم : " این جور بازی ها را فقط در سالن می شود نگاه کرد و حظ برد ، در تلویزیون 50 اینچ آدم نمی تواند توپ را پیدا بکند ، آن وقت تو در این صفحه ی 2 اینچی دنبال چی می گردی !!؟ "
عِرق ملی آدم را به هر کاری وا میدارد !!
باندازه ی یک وقت فنی که تیم کوبا گرفته بود معطل نشدم و زود از رختکن زدم بیرون ، خودم هم باورم شده که علاقه مندی هایم به شکست ختم می شود !! کمی بعد یکی از همکاران با کمی تاخیر وارد کارگاه شد ، دلیل و خبری که داشت خوشحال کننده بود ، در رختکن داشت از رادیو والیبال را پیگیری می کرد !!!
===
ایران بازی با کوبا را در هاوانا برد ...
===
واقعا اگر رئیس جمهور می آمد و وسط خیابان معلق می زد توجیه داشت برای اینهمه شادی !!!!!
===
تیم والیبال ایران دارد کتاب مندرس ورزش کشور را طلاکوب می کند ...
سلام
نظر خوری! بلاگفا که شهره افاق است
با اینهمه من هنوووووز بی جواب مانده ام
لطف کرده مجددا پاسختان را مرقوم فرمایید
ممنون
مجددا اعلام می کنیم ...
" خبری تازه در راه است ... "
ت مثل تبریک
ت ، مثل " تو دیگه کی هستی !؟!؟"