یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

چند جمله ی کوتاه ...


امروز سرم زیادی گرم بود.

کمی بخاطر ممیزی ایزو ،

و کمی بیشتر بخاطر گرمی هوا .

عصر کمی وقت داشتم ، 

تا زمان مسجد شروع بشود رفتم برای قدم زدن.

نیم ساعتی که در مسجد بودم هم خالی از لطف نبود ، مردم پای مراسم مرده ی مردم هم دست از حواشی انتخابات برنمی دارند. 

مداح وقتی می خواند یاد هایده افتاده بودم !! چند سطری هم قرآن خواند که بخورد به سرش !! مداح جماعت سه قسم هستند ، آنکه برای مراسم فقرا می خواند باید همه ی حرف هایش اشک درآور باشد ؛ آنکه برای مراسم اعیان می خواند باید آواز بلد باشد و شعر وزین بخواند ؛ برای مراسم کسانیکه دور و برشان خالیست مداحی که قرآن خوان باشد خوب است !!!

مگر می شود قفل جایی باشد و کلید دست یکی دیگر ، آدم یاد داستان های هزار و یکشب می افتد !!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد