یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ددری در حد اکتشاف !!

دیروز فوتورافچی تماس گرفت و برای جمعه برنامه ی ددری گذاشت ، بعد از بازی فوتبال روز سه شنبه اوضاع جسمی ام زیاد خوب نبود ولی بدلایلی اوکی را دادم ...

دیشب تا دیروقت بیدار بودم و چند قسمتی روژان نوشته بودم و به هر صدای نابلدی گوشهایم را تیز می کردم ... شده بود عین داستان ملانصرالدین که دروغ خودش را باور کرده بود !!!

خلاصه اینکه حوالی ساعت 3 خوابیدم و ساعت 6 بیدار شدم ... دو تا وصله به خوابم زدم تا شد حوالی 8 و رفتم سر قرار ؛ قرار هم که معلوم است ، سر کوچه مان !!! دوستان من گاهی اوقات مرا زیادی لوس می کنند و می ترسم فردا که رفتم خانه همسر (!!) پشت سر این لوس کردن هایشان کلی صفحه بگذارند !!

برنامه های ما بدلایلی که ناشی از کثرت ددر و محدود بودن اوج زمان زیبایی های هر منطقه است ، سر دوراهی ها و به روش سامورایی ها صورت می گیرد ، آدم در آن واحد می خواهد چند جا برود !! خلاصه اینکه وقتی دیدم فوتورافچی در انتخاب بین عکاسی از لاله های هوراند و منطقه بهشت گمشده گیر افتاده است ، پارازیت در کرده و منطقه پیرسقا را در برنامه ی ددری گذاشتم ... قریب به اتفاق دوستان به این منطقه نرفته اند و پروژه عکاسی از مقبره ها و امامزاده هادر 3-4 سال پیش ما را آنطرف ها برده بود ، آن زمان هم زمستان بود و بهمن ماه رفته بودیم ...

صبحانه را کنار سد خلج ، خوردیم ، مقارن با ایام ملی خلیج فارس صبحانه را در کنار دریاچه خلج خوردن ثواب دارد !! تا فوتورافچی برای صبحانه اش نیمرو مهیا بکند ، من از همان دور و بر چند تا عکس گرفتم برای خالی نبودن عریضه 



کنار سد الخلج !!


دو نفر هم مشغول درآوردن ادای ماهیگیری بودند و هی تور در آب می انداختند و خالی تور را بالا می کشیدند و چند صدتایی قورباغه با بالا آمدن تور خالی داد می زدند : " وآخ ... وآخ  ...

ادامه ی مسیر چشم انداز بسیار زیبایی از رشته کوه سهند را بنمایش گذاشته بود ، درست است که من دوربین حرفه ای نداشتم ولی با موبایل که می توانستم برای خودم عکس بگیرم ...



چشم انداز تمام نمای قله های کوهستان سهند !!


در ادامه مسیر شاید حدود 50کیلومتر اطراف جاده زمین های دیم کاشت گندم و جو بود که همه جا را سبز کرده بودند ... حسی از ببعی بودن به آدم دست می داد از تماشای اینهمه تابلوی سبز!! شهرستان های هشترود و چاراویماق را پشت سر گذاشته و وارد بن بست ترین جاده استان شدیم .

بعد از کلی کل کل کردن در مورد مسیر ، به پای چشمه ی پیرسقا رسیدیم ، اولین حرفی که موقع رسیدن به آنجا به ما گفتند این بود : " اگر 10 دقیقه زودتر می آمدید آب چشمه می آمد !! " این چشمه از دیرباز مورد توجه عشایر شاهسون ( ساکن آذربایجان غربی ) و خان های معروف منطقه ی چاراویماق (به معنی چهار تکه ، چهار محال ) بوده ... آب چشمه در زمانهایی با فشار زیاد بیرون می زند و خیلی اوقات آبی از آن نمی آید ، روستائیان پیرسقا می گویند : " چشمه به پای هر کسی آب نمی ریزد !! " البته داستان این منطقه خیلی طولانی تر از این حرف هاست ، تمام منطقه ی اطراف چشمه نشانه های از گورستان است و از دیرباز خیلی ها را بعد از مرگ می آوردند و در پای این چشمه ی خاص دفن می کردند !!!!


چشمه ی مرموز پیرسقا !!

کسی باور می کند 5دقیقه پیش آبی با دبی نسبتا بالا این جوب رد شده باشد !!


از چند سال پیش این منطقه بعنوان منطقه ی نمونه گردشگری معرفی شده و ساخت و سازهایی نیز از طرف میراث فرهنگی و ایرانگردی در کنار چشمه دیده می شود ... ادامه مسیر پیاده رو که از کنار رودخانه می گذشت و کوه را دور می زد به آبشار زیبای پیرسقا می رسید ،


آبشار پیرسقا ...


استفاده از اساتید برای نمایش ابعاد آبشار !!


کشف جدید ما ، پیدا کردن لاله های واژگون در این منطقه بود ، ما در منطقه آذربایجان از هر نوع لاله ای سراغ داشتیم ، حتی لاله عباسی های پای کوه کمتال که من به آنها لاله های شبکه یک (!) یا لاله ی شهید (!) می گفتم !!

ولی برای اولین بار در کوهستان به لاله های واژگون برخوردیم ...


زیبای سر بزیر ...


آبشار از آن ور !!


آبشار از این ور !!


===

اینهم آخرین دلخوشی ما در بدو ورود به شهر ... 



پیکان وانت ماتیکی !!


نظرات 7 + ارسال نظر
محمدرضا جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 20:53

دستتان درد نکند هم از بابت اکتشاف وهم از بابت این عکسهای زیبا .

سمیه جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 21:37

سلام
هم عکس سر در وبلاگ عالیه
هم دو عکس اول...
عجب جای رفتین
قشنگیش به اون درختاست که تو آب قرار دارن

تک برگ شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 08:14

نیومدی ک سالار. جا داشت که حتی بیان محل قرار

ما قضا و قدری هستیم ، قسمت نبود ، ایشالا دفعات بعد...
منتظر ددرنامه و عکس ها می مانیم

وحید شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 08:46

خدا رو شکر که برنامه پرباری شده ، هم برای شما که رفتید و از نزدیک دیدید و هم برای ما که از تماشای عکس ها لذت بردیم.
علی الخصوص لاله های واژگون.

همسفر شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 09:02

دادو به ما که جایزه ندادی منم چارقد میخوووووام !!

همسفر شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 15:32

جناب دادو این که جواب نشد ! چارقد ؟؟؟؟

ایشالا در آینده ی نزدیک ...

نگار شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 22:25 http://heavenward.persianblog.ir

نمی تونم توصیف کنم که چقدر حسودیم میشه به کسانی که این تیکه از بهشت رو از نزدیک دیدن...... زیباییش باورنکردنیه....خدایا چه کردی!!!

حالا مجبور شدم اوج هنر دوربینم را در یک پست جدید بنمایش بگذارم !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد