یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

مرز خواب و بیداری

دیشب کمی دیر خوابیدم ...

توی خواب همه چیز  داشتم ، طوریکه تا صبح بشود چند بار بیدار شدم و دوباره خوابیدم ، در یکی از این فقره ها بعد از کلی راهپیمایی پای ماشین رسیده بودیم و من بدلیل ناراحتی زانویم نمی توانستم سوار ماشین شوم ...

ادامه مطلب ...

12 ددر و 13 بدر ...

هر چی نوشته بودم پرید .... اینهم از نحوست دقایق پایانی روز سیزده !!! به همان روایت تصویری بسنده می کنم ....

ادامه مطلب ...

روژان (19)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ددر انتهای تعطیلات ...

فردا ... مثل اینکه دقایقی هست که امروز شده است !! به ددر ضدنحوست خواهیم رفت !! هر چند در این چند سال اخیر سیزده ددر رفتن از شدت نحوست روی سیزده بدر را سفید کرده است !! فردا می رویم ارسباران ، شاید هم سری به تک درخت تنهایمان زدیم ، هرچند زیر آن درخت خاطره ای بسته ام که نگو ....


===


رفته بودم پیش دوستانم ، یک بحثی پیش آمد یاد سفارشی از پدربزرگ مرحومم افتادم که می گفت : " هر وقت دیدی حوصله نداری ، در خانه ات را ببند و بیرون نرو ... حوصله ی دیگران را هم بهم می ریزی و .... " اخیرا مد شده است مردم دلخوشی هایشان را در خانه می کنند و سگرمه هایشان را برای دوستان و فامیل کنار می گذارند !! می بینی زن و بچه را برداشته آمده خانه ی برادر یا خواهر که حوصله مان سر رفته بود آمدیم خانه ی شما !!!!!


===


همه می روند دامان طبیعت تا انرژی مثبت بگیرند و حالشان را صفا بدهند ، برای یک بار هم که شده موقع بستن کوله و بیرون رفتن از خانه همان دم در ، خجالت هم ندارد با صدای بلند ، بگوئید : " می روم کمی به طبیعت صفا بدهم ، کمی انرژی مثبت در طبیعت پخش بکنم !!!! نه زباله و اخم و خستگی ... " 


خودتان را دست کم نگیرید ...