یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

کوه می رویم ...

محبت هر کجا رود ، حسادت همانجا رود !!  من با هر جمعی به ددر بروم آن دیگران می زنگند که " با از ما بهتران رفته ای !؟ " ، امروز با تنی چند از همکاران رفته بودم کوه ... به همنوردم گفتم : " نمی دانم از شما بهتران کیست ولی من وقتی از عبارت " از ما بهتران فاکتور " گرفتم فقط خودم تنها ماندم ، با این حساب همه تان از من بهتر هستید !! " 

بعد از یک کش و قوس یک هفته ای ، دیروز برایم اس ام اس آمد که " جمعه برویم کوه ، وقت داری افتخار بدهی !؟ " ، کاری را خواستن و کردن که حسابش معلوم است ! کاری را نخواستن و نکردن هم که ایضا !! کاری را خواستن ولی نکردن یعنی تندیس تنبلی !!!! نتوانستم دروغی ببافم و برای همین یک بله یله کردم با اس ام اس رفت ، قرارمان 7/10 صبح بود ....

سر قرار حاضر بودم و البته چند دقیقه زودتر ؛ ده دقیقه هم اضافه تر رد شد !! منم که حساس (!) یک اس ام اس فرستادم که اگر رخصت بدهید بروم بخوابم ، ثواب دارد !! ، خبری نیامد ، چند پرنده ، احتمالا گنجشک ، بالای درخت سر و صدا کرده بودند .... نگاه کردم و دیدم چیزی که شما مشکل ببینید در این عکس 



متوجه شدم سر و صدایشان بدلیل ورزش صبحگاهی نیست و مشکلی پیش آمده است ، منم که هلال احمری (!) مورد هم که سئرچه نازی (!!) ( یعنی گنجشک ناز !! ) یک عکس گرفتم ، زومیدم دیدم یک گربه رفته وسط لانه شان نشسته و دارد برایشان چشم غره می رود که بروید به هر کجا که دستتان می رسد شکایت بکنید !! 




یک پیرمرد کوهنوردی داشت از کنارم رد می شد ( صبح ها ، مخصوصا روز جمعه و تعطیل ، میدان محله ما اجتماعی از انواع کوهنوردان می شود !! ) سلام داده و ا زاو خواستم کلنگی که دست اش بود را به من بدهد ، بنده خدا جواب سلام داد و شاید پشیمان از جوابی که داده بود در حالیکه تعجب از سر و ریش اش می بارید کلنگ را داد به من ... یک ضربه ی خوب به درخت زدم ، تا آمد بپرسد مردم آزار درخت را چرا می زنی ، دید یک گربه جلوی پایمان پرید پائین و در رفت !! چیزی نگفت و کلنگ اش را دادم و گفتم : " گنجشک شاید زورش به گربه نرسد ، زور دوست اش که می رسد !! "

===

کار خیر صبح مان را کرده بودیم و دوستان هنوز نرسیده بودند ، مصمم به بازگشت به خانه شدم و در حالیکه راه افتادم تا عرض خیابان را عبور بکنم ، دیدم ماشین همکارم جلویم توقف کرد ... برای تاخیر آنقدر بهانه ی روتین و جاافتاده وجود دارد که همان اول بخشیدن بهترین کار است !!!

رفتیم ددر کوهنوردی ، قله ی دند نزدیکی شهر است و در نوع خود دماوند فقرا محسوب می شود !!

چیزی که خیلی توی چشم می زد حضور افراد مسن در کوه بود ، شاید 95% کسانیکه دیدم بالای 50 - 60 سال داشتند ، حالا چند فقره میراث فرهنگی را بحساب نباوردم که معدل سن بالاتر نرود !! این حضور در نوع خود برای من خیلی جالب بود !! کلی هم دلخوشی کردم و کرکری خواندم و با سایه ی خودم کل کل کردم !! ( حریف برای کل کل نداشتن از زوایای تاریک تنهایی محسوب می شود !! )

برگشتنی با دیدن یک صحنه همه ی دلخوشی ام را یکجا به باد دادم و دست از پا درازتر ( مانند اردشیر درازدست !! ) به خانه برگشتم ...


عکس حدود ششماه پیش ( شاید !! )

تصویر پل قدیمی و تاریخی ونیار در کنار پل جدید دیده می شود !!!


تصویر همین امروز

پل ... کدوم پل !؟!؟ پل قدیمی و تاریخی ونیار که دیگر وجود ندارد !!!


=+=+=+=+=+=+=+=+=+=



این عکس را هم یک دوست ، اما عکاس ، فرستاده است ... موضوع همان است فقط تفاوت در عکس ددری با عکس هنری است !!!


نظرات 3 + ارسال نظر
افسانه جمعه 9 فروردین 1392 ساعت 16:28

سلام شما به چی میخندین اونوقت!!

کی !؟

همطاف یلنیز جمعه 9 فروردین 1392 ساعت 18:20 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام
با از ما بهتران رفته اید؟
.
چرا صبح شما غربی ها! اینقدر دیر روز می شود؟ ساعت 7 و هوا ناروشن !!

با از ما بهتران داستان می گذرانیم !!!
احساس فرنگی بودن کردیم ، جوری که گفتین غربی ها !!!

محمدرضا یکشنبه 11 فروردین 1392 ساعت 21:10

این عکس دوستتان که در آخر گذاشتید بصورت یک علامت ضربدر قرمز رنگ دیده میشود و با هیچ وسیله ای هم باز نمیشود .

از قرار معلوم رضایت ارباب نداشته ... خودم می روم یه جوری رضایت اش را جلب می کنم !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد