دیروز که به کارخانه آمدم همه بودند الا خجه بانو !! گفتیم شاید رفته به اقوام سر بزند !! حوالی ظهر شد و باز نیامد ، گفتیم حالاست که گرسنه بشود و بیاید !! عصر شد نیامد ...
شهادت دادند که عصر جمعه در کارگاه دیده شده بود ؛ البته بجز من و یکی از همکاران دیگران به سختی خجه بانو را از رباب خانم تشخیص می دهند !!!
عصر که بار و بندیل می بستیم برای ترک کارگاه غم سنگین نبودنش بر کارگاه حاکم بود ... حتی آنها که از حضور گربه ها در کارگاه ( شاید از حسادت !! ) ناراحت بودند هم به بهانه های مختلف دنبالش می گشتند ...
فراق یار که پیش تو به برگ کاهی نیست
بیا و در دل من بیـن که کوه الونـــد است
حوالی عصر از زیرزمین کارگاه بچه گربه ای پیدا شد که اواخر هفته ی پیش سر و کله اش را طرف کارگاه ما کج کرده بودند ، پشت گردنش یک ماده ی شیمیایی ریخته بود و بلافاصله خشک شده بود و برای همین نمی توانست گردنش را خم بکند ، حیوانات اصولا تا وقتی سرپا هستند کرکری می خوانند و حرفی برای گفتن دارند !! کوچکترین آسیبی که ببینند تبدیل به عاجزترین موجودات می شوند ، در این میان انسان ها بواسطه ی عقلی که دارند می توانند با پول و سایر مسایل اجتماعی بنوعی ضعف شان را پوشش بدهند والا یک بیماری برای تعطیلی یک روستا گاه کفایت می کند !!!
گربه را که شاید یکهفته بود چیزی نخورده بود و همه گمان می کردند مرده است را آوردند بالا ، و برای همین کمی به سر و سامانش رسیدم و شب را در اتاقم ماندنی شد ، البته چیزی نمی توانست بخورد و کمی شیر دادیم تا مگر آن را خورده کمی شیر بشود !! تمام وقت زیر اجاق برقی جاخوش کرده بود و انگار گرما بیشتر از غذا حال می داد !! امروز دوباره سر و ته اش را چند بار برس کشیدم ، م یدانست اینکار به نفعش است برای همین کوچکترین اعتراضی نداشت ، از شانس بد یا خوبش از آن مدل هایی است که نصف هیکلشان مو است ، برای همین چند بار برس را خیس کرده و همراه با ماساژ حال دادم تا بیحال از دنیا نرفته باشد ، مواد خشک شده را هم بتدریج از پشت گردنش تمیز کردم و حالا رفته زیر اجاق برقی !! از فردا تمرینات مربوط به غذاخوردن و سوادآموزی را شروع می کنیم ...
===
فال جیجیتالی روز شنبه هم بی مورد نبود !!
سلام
موفق باشید ... کار ثوابی کردید .
به سلامتی
.
تبریک بابت رسیدن دوست
و
طلب صبر برای فراق احتمالی
سلام
...
سیر تا پیاز کامنت را متوجه نشدم !!