یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ممکن است ناممکن باشد ...



دیروز بعد از اینکه خانه رسیدم احساس کردم که اگر بمانم خواهم خوابید برای اینکه نخوابم از خانه بیرون زدم تا ببینم به یکی دو کار پیش پا افتاده می توانم برسم یا نه ، اول از همه به سلمانی مراجعه کردم و دیدم چند نفری آنجا نشسته اند و حساب کار دستم آمد و برگشتم ؛ من اصلا حوصله ی نشستن در سلمانی را ندارم و هر وقت ببینم خلوت است برای اصلاح سرم می روم ، حتی اگر این اتفاق 15 روز یکبار بیافتد و اگر در مراجعات مختلف ببینم که مشغول است شاید تا دو ماه صبر بکنم !! این بار هم که قضیه فرق می کند و باید موهایم را مدل درجه داری کوتاه بکنم تا با موهای تازه رسته از محل موهای سوخته شده یکنواخت بشود !!!

 

 

بعد از آن رفتم تا بدهم فایل های مطالب وبلاگ در سال 92 را پرینت بگیرند ... کسی نبود و بعد از کمی خوش و بش فایل ها را دادم و منتظر ماندم ، اول از همه کلی خوشحال شد که همه را تبدیل به پی دی اف کرده ام و مشکلی پیش نمی آید ،،، من هم گفتم : " مشکل اگر قرار باشد پیش بیاید از یک طرف خودش را می رساند !! " چند دقیقه ای دستگاه ادا درآورد و در توجیه این رفتار غیرمعمول گفت : " در تکثیر زیاد همیشه اول کار کمی بازی درمی آورد !! "


ما اصولا در سازش با مشکلات استاد تر و صبورتریم تا در اقدام به رفع آنها ... مثلا بجای نشستن در صف سلمانی آنهم فوقش 30 دقیقه !! حاضریم دو ماه ویلان و سرگردان در بیرون منتظر بمانیم !!


کمی بعد که ماشین راه افتاد و پرینت ها را می گرفت متوجه شدم که گاهی اوقات شماره صفحات را بجای اینکه عدد بزند حروف می زند ... مثلا تا صفحه ی 56 می زد و بعد از آن بجای عدد می نوشت ه ی .. ه و  !!!! اگر این مشکل در پرینت گرفتن از ورد بود آدم می توانست چند تا دلیل منطقی مانند اشکال در نوع ویندوز و شناسایی فونت و ... را ذکر کند ولی در پرینت گرفتن از فایل پی دی اف !! توجیهی نداشت ... من که ایستاده بودم بالای سر دستگاه اشکال را گفتم و در جواب من گفت : " اصلا امکان ندارد ... " گفتم : " مرد حسابی من دارم می بینم و تو نشسته ای و به من می گویی امکان ندارد !! " بلند شد و آمد نگاه کرد و دید انگار امکان دارد و کمی سرش را خاراند و رفت تا ببیند توی مانیتور هم چنین چیزی هست یا نه !!


یک مراجعه کننده ای هم بود که اصلا در باغ کامپیوتر نبود و البته صاحب کارخانه بود و برای سفارش بروشور آمده بود و هوس کرد یک اظهار نظری بکند ... گفتم : " دو نوع امکان ندارد وجود دارد ، یکی آنکه عقل امروز ما چون نمی رسد آنرا غیرممکن می دانیم و فردا شاید همان برایمان ممکن بشود ، یکی هم هست که با اصل موضوع نمی خواند و هر وقت هم این اصل پابرجا باشد غیرممکن بودن هم همراهش خواهد بود !! " خندید و گفت : " خوب گفتید ولی من نفهمیدم چی گفتید !! " گفتم : " دقیقا همین را می گفتم که امروز فهمیدن این حرف برای شما غیرممکن است چون اطلاعات ندارید ، فردا که عقل تان قد داد فهمیدنش برایتان ممکن می شود !!! " بنده خدا فهمید ولی کمی برایشان گران تمام شد ...


بعد برای اینکه قفل لپ هایش را بشکنم گفتم : " حالا اگر پای میز و سر حرف زدن باشد ، همه ادعا می کنند که پرنده در هوا پر بزند 300 تا ماهواره آن را ردیابی می کنند و قلم پایش را می شکنند !! ولی حالا یک ماه است که هواپیمای مالزی با آن درن-دشتی در یک کریدور هوایی مشخص گم شده است و نمی توانند بدانند کجاست ، هی برایشان شمع یادبود روشن می کنند و فوت می کنند و دنبالشان می گردند ، فردا هم اگر جعبه سیاه از سواحل شیلی پیدا بشود می گویند ناممکن است !!! شاید یک نهنگ آن را این طرف اقیانوس قورت بدهد و ببرد سه ماه دیگر در آنطرف اقیانوس بالا بیاورد !!!  می گویی نمی شود !؟ وقتی پیامبر خدا را نهنگ قورت می دهد جعبه ی سیاه را چرا نتواند !! "

 

نظرات 1 + ارسال نظر
khatere hastam دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 00:58 http://mahkoomin.blogsky.com

امان از نیزی زبانتانننننننننننننننننننن

چاره ای نیست ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد