یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

یک روز بی آفتاب ...


امروز باران می آمد و هوس کردم بروم پارک " شاهگلی " با انواعی از دوربین ها کمی عکس بدون آفتاب بگیرم ... با یکی از دوستان تماس گرفتم و او هم آمد تا در این سفر پر اکسیژن تنها نباشم ... فوتورافچی هم دیشب می گفت که به ددر بیرون شهری می رود ؛ همایش برداشت انار در حاشیه ی رود ارس ؛ امسال انگار در روستای مردانقم خواهند گرفت ...
 
ادامه مطلب ...

چرا ما اینجوریم ؟

 

فعلا برنامه ی دیشب بماند توی صف انتظار ؛ برنامه های خوب را هر زمانی می شود تعریف کرد ، مثل همین داستان دماوند که نیمه کاره ول کرده ام تا در موقعیتی مناسب ادامه اش را بنویسم ...

  

ادامه مطلب ...

یک روز معمولی ...

 

امروز هم روزی از روزهای زندگی ست ... خوب یا بد بودنش با ماست !! کاری ندارم انسانها چقدر از وجودشان را معطوف به مسایل بیرون کرده باشند و با هر اتفاقی که بیرون از خودشان بیافتد چقدر جابجا بشوند ؛ همان مقداری که خودشان هستند مدنظرم بود !!

   ادامه مطلب ...

وصف العیش کل و نصفی العیش ، بشرطها و شروطها !!

 

چند روز پیش یکی از دوستان زحمت کشیده بود و تعدادی از عکسهای مربوط به ددر نوردی گروهشان در قلب جنگل های ارسباران را برایم تلگرام نموده بود ... تماشای این عکس ها فوق العاده دلنشین بودند و برای همین دلم نیامد تا کسانی که توی چهار دیواری خانه شان نشسته اند و دنیا را از مونیتور رایانه شان رصد می کنند این عکس های زیبا را نشان ندهم ...

  

ادامه مطلب ...