یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

شعور مفید ؛ شعور مضر !!

 

فرق انسان و حیوان را باید در عقل آنها جست !! چرا که اگر عقل را از مقوله ی مقایسه کنار بگذاریم ، اشتراکات بسیار زیادتری پیدا می شود و کسانی که مدعی هستند برای چیدمان اساس زندگی باید به طبیعت زندگی رجوع کرد هم حرف زیادی برای زدن دادن و هم دلایل زیادی برای نشان دادن !!

  

 

و شعور داشتن هم یکی از نشانه های زنده بودن می باشد ...


و البته در میان انسان ها می توان به نمونه های متعددی برخورد که زندگی را با بیشعوری پیش می برند و زنده ی بیشعور مطمئنا مضر می باشد ، هم برای امروز و فردای خود و هم برای محیطی که در آن هست و هم همسایه هایش !! در این میان آنچه جالب است اینکه شعور غریزی حیوانات با اینکه محدود می باشد ولی در جهت تخریب محیط و زندگی خودشان نیست و از این جهت محدودیت حیوانی بمراتب بهتر از آزادی انسانی ( البته در جهت بیشعوری ! ) می باشد ...

 

این چند سطر برای نشان دادن دو تصویر می باشد ، تصویری از یک شعور غریزی و البته حیوانی و تصویری از یک بیشعوری از نوع انسانی :

 

http://s9.picofile.com/file/8331914168/IMG_20180716_141519.jpg

 

تصویر فوق از آشپزخانه گرفته شده است و همینطور بی هوا و یهوئی !! کلاغی بر بالای درخت گیلاس نشسته و دارد گیلاس می خورد !! تماشای نحوه ی گیلاس خوردن خودش یک جذابیت دارد و دیگر اینکه کلاغ بعد از خوردن گیلاس ، هسته ی آن را توی خاک باغچه دفن می کند !! حالا با هر نیت ناآگاهانه ای که باشد مهم نیست (!!) حداقل این است که این رفتار او می تواند در برخی از دانه ها و هسته ها همان عملیات کاشت محسوب بشود که برای محیط زیست لازم می باشد !!! و دیگر اینکه اگر کلاغی هسته گیلاس را روی زمین حیاط بیاندازد کسی به او خرده نمی گیرد

 

این روزها در شهر بنرهای بزرگی نصب کرده اند و با این کار فرهنگ سازانه می خواهند مردم فاقد شعو رِ مدنی  را دعوت بکنند تا پشت # عدم_پرتاب_زباله_از _ماشین جمع بکنند !! یعنی پیشرفت نفهمی و بیشعوری تا عمق استخوان می باشد !!

 

http://s9.picofile.com/file/8331914192/IMG_20180716_141539.jpg

 

دیروز بعد از بازی والیبال ، در حال عوض کردن لباس بودم که چشمم در دوردست به اتفاق خاصی افتاد !! نگاه کردن به دوردست ها یکی از دلخوشی های من می باشد و در این نگاه دلخوشانه متوجه شدم که قسمتی از تپه های شمال شرق شهر که از جائیکه من نگاه می کردم ، پشت هتل ائل گولی بود را آتش زده بودند !! این آتش سوزی می تواند دلایل مدیریت شهری و یا رفتار انسانی داشته باشد که در هر دو حالت نشان از یک بیشعوری انسانی داشت !!

 

وقتی کلاغ آمد و قابیل را از ندانم چکنم جنازه ی هابیل رهائی داد ، اولین کلاس درس  یک انسان بیشعور از یک حیوان باشعور، با کَندن قبر انسانیت آغاز شد ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین دوشنبه 25 تیر 1397 ساعت 16:33

سلام

از ته دل آرزو کردم کلاغ بودم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد