در این پست می خواهم چند عکس که همینجور اتفاقی گرفته ام را بگذارم و برداشتی که خودم در زمان عکس گرفتن داشته ام (!) تا بیننده ی دیگر چه برداشت دیگری داشته باشد !؟
پیرمردی که خانمش را سوار درشکه موتوری اش کرده و در خیابان به مقصدش می رود !! فارغ از نگاه دیگران !؟ این نسل قدیمی می باشد و با اینکه بندرت می خندد نشاط در زندگی اش بیشتر از نسل کنونی است که دائم نیش اش به خنده باز است (!) و قهقهه مزاحم سر می دهد (!) و چیدمان زندگی اش برای چشم دیگران می باشد !!!
کاوه در خواب و مملکت بر باد !!
پیرمرد آهنگری که هر روز می آید اینجا و کمی کار می کند و ابزار برخی مشاغل قدیمی را برایشان تعمیر و یا ساخت می کند و خیالش آسوده است از آشفته بازاری بیرون !! تا یکی دو تا چرت بزند ، این روزگار تلخ هم می گذرد !! واقعا بزرگترین ثروت بی نیازی است !! کسی چه می داند این آهنگر پیر با این دکه ی زوار دررفته اش و این کفشهای کهنه اش و... روی ترازوی شخصیت و انسانیت چقدر سنگین تر است از آن رئیس و مسئولی که با دزدی و کجدستی (!) پورشه سوار است و در عمارت شاهانه زندگی می کند !!!
مطمئنا این آزادی را صحرای بزرگ آفریقا هم نمی توان داشت !؟ نمی دانم برخی ها تصورشان از آزادی چیست !؟ از این مردم ، آزادتر و سر خودتر در کجای دنیا یافت می شود !؟ راننده اتوبوس ، در حال رانندگی (!) در یک دست موبایل و در حال صحبت ، در دست دیگر سیگار و گرفتن فرمان و نحوه ی نشستن روی صندلی که خود عالمی دارد !! حالا مقایسه کنید با شهری مانند لندن که برای راننده ی اتوبوس های شهری شدن (!) باید متقاضی بیست سال گواهینامه رانندگی بدون خلاف و جریمه داشته باشد ( این را از برنامه ی مستند شبکه چهار دیده و شنیده ام !! )