یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

گوجه سبز اورجینال !!

 

در جنوب غربی تبریز و در فاصله ای که امروزه بیشتر چسبیده دیده می شود ، شهری تاریخی و خوشنام هست به نام سردرود ، که تا چند سال پیش ، عنوان پایتخت تابلو فرش را به خود اختصاص داده بود در سالی که گذشت گوجه سبزش هم که شهرتی جهانی دارد ، ثبت ملی شد !!

 

 

گوجه سبز سردرود واقعا خاص و منحصر بفرد است و در سالهای گذشته از درختان آنجا در مناطق و شهرهای دیگر نیز کاشته اند ولی هیچکدام به پای گوجه سبزی که در خود سردرود بعمل می آید نمی رسند و یک مورد جالب هم هست که مثلا می گویند " مراغانین سردری اَلچه سی " !! ( یعنی گوجه سبز سردرود که در مراغه تولید شده است ) مادر ترکی به گوجه سبز اَلچه می گوئیم و کمی روستائی شده و غلیظ لهجه اش می شود آلچا !! یعنی از ابتدای بهار می توان روی طبق میوه فروش ها تابلوی گوجه سبز سردرود را دید ( با اینکه گوجه سبزهای سردرود از اواسط اردیبهشت وارد بازار می شوند !!) و تا اواخر خرداد ماه و شاید اواسط تیر ، یکی از محموله هایی که اتوبوس های بین شهری از تبریز به تهران می برند ، سفارش ها و یا سهم گوجه سبز همولایتی های پایتخت نشین ها می باشد !!

 

یکی از دوستان و همکاران اسبق ، سردرودی تشریف دارد و یکی دو بار به او گفته بودم که فصل گوجه آمد و رفت و ما هنوز چیزی ندیده ایم و جمعه عصر بود که زنگ زد و خبر داد که به تبریز می آید و می خواهد مرا هم ببیند !! ما رفته بودیم ددر بیرون شهر و داشتیم عکاسی می کردیم و بالاخره هماهنگ شدیم و بههم رسیدیم ... زحمت کشیده بود یک سبد گوجه سبز آورده بود ...

 

 

ما به این نوع گوجه سبز ، " بوورئی !! " می گوئیم که معادل فارسی اش می شود " بادامی ! "

و البته ترجمه ی تحت اللفظی اش می شود " کلیه ای !! "

 

خلاصه اینکه کسانی که در قسمت شان بود ( من خودم شدیدا قضا و قدری هستم!!) به یاد می آمدند و یا خودشان می آمدند و سهم شان را می گرفتند و خوداین مورد بسیار جالب بود ... مثلا بانو مقداری از آن را برداشت و در راه رفتن به کوه به دوست اش زنگ زد و رفته بودند خیابان گردی و توی مسیر آنها را دیدم و به آنها دادیم و کلی خوش به حال شان شد !! و یا اینکه دیشب در راه بازگشت از کوه یکی از دوستان را دیدیم که باتفاق بانو ( سالهای قبل همپای ما بودند !! ) بچه ی سه ماهه ( آتایار ! ) را هم زده بودند بغل شان و داشتند بالا می آمدند و سهم آنها هم در آنجا داده شد !!

 

البته موضوع پست ، اورجینال بودن بود !! وقتی به کسی یک یا چند تا گوجه سبز می دادم و طرف تعارف می کرد می گفتم : " بگیر ... اینها اورجینال باغچه ی حیاطِ سردرود هستند و کمتر گیر می آیند !! "

 

نظرات 2 + ارسال نظر
محمدرضا یکشنبه 30 اردیبهشت 1397 ساعت 21:56

سلام
امیدوارم هسته های این گوجه سبزهائی که در مسیر کوه تناول فرموده اید و در طبیعت رها ساخته اید روزی دوباره سبز شده و میوه دهند تا دیگران هم از نعمت آنها بهره مند شوند البته اگر جماعت جدیدا کوهنورد شده !! چنین اجازه ای را بدهند و آنهارا نظیر دیگر درختان و گیاهان قلع و قمع نکنند .

سلام
بااین هسته افکنی ها باغ گوجه سبز سبز نمی شود ... باغبانی باید و خون دل خوردنی !! ضمنا خیلی از این تازه کوهنوردها خوب هستند و اندکی که مضرترند فعال ترند !!

نگین سه‌شنبه 1 خرداد 1397 ساعت 10:23

سلام

با روح و روانمان بازی شد سر صبحی

نوش جان ..

سلام
اینهمه می روید بوشهر و بیرجند و ... مگر با این بازی ها بیایید این طر فی ها ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد